به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مرگ در جنگل و ۲۵ داستان از نویسندگان دیگر» با ترجمه صفدر تقیزاده و محمدعلی صفریان بهتازگی توسط نشر نو به چاپ سوم رسیده است.
این کتاب دربرگیرنده ۲۶ داستان کوتاه از نویسندگان مهم این ژانر است. هرکدام از داستانها تا حد زیادی نشاندهنده سبک و سیاق ویژه هر نویسنده است و از آنجا که بیشترشان از بین مجموعههای منتخب داستانهای کوتاه انتخاب و ترجمه شدهاند، نمونههای تقریبا کاملی از شکلهای گوناگون داستان کوتاه در دو قرن اخیر هستند.
مترجمان کتاب در مقدمه، مطالبی درباره تاریخچه داستاننویسی و ویژگیهای داستان کوتاه و همچنین تفاوتهای مهمش با داستان بلند نوشتهاند. برای هر یک از نویسندگانی که داستانشان در کتاب آمده نیز، زندگینامه کوتاهی درج شده و سبک نوشتاریشان هم تا حدودی توضیح داده شده است.
چاپ اول این کتاب در سال ۶۲ عرضه شد و حالا نسخههای چاپ سومش در بازار نشر عرضه شدهاند.
داستانهای این کتاب به همراه اسامی نویسندگانشان به این ترتیب هستند:
تصویر بیضیشکل/ ادگار آلنپو، یرمولای و زن آسیابان/ ایوان تورگیِنف، یک تکه ریسمان/ گی دو موپاسان، متهم/ آنتون چخوف، ببر خانم پگل تاید/اچ.اچ.مونرو، مرگ در جنگل/ شروود اندرسن، ارثیه/ ویرجینیا وولف، یک حادثه دردناک/ جیمز جویس، معدنچی بیمار/ دی.اچ. لارنس، اهریمن پیر/ پرل اس. باک، پرتره/ آلدوس هاکسلی، زندگی پنهان والتر میتی/ جیمز تربر، عمو ویلی/ ویلیام فاکنر، مو/ ویلیام فاکنر، گربه در باران/ ارنست همینگوی، کوههای بزرگ/ جان استاینبک، نخستین اعتراف/ فرانک اوکانر، همسایهها/ ایزاک بشویس سینگر، واقعه سر پیچ خیابان/ آلبرت مالتز، عکس کلنل/ اوژن یونسکو، مهمان/ آلبر کامو، بشکه جادو/ برنارد مالامود، شهرت/ آرتور میلر، خانه کاغذی/ نورمن مِیلر، کسی که گلهای رز را در هم ریخت/ گابریل گارسیا مارکز، مدرسه/ دانلد بارتلمی.
گفته میشود دوران داستان و داستان کوتاه به سر آمده است و هر دو مرده مردهاند اما مترجمان کتاب در مقدمه خود بر «مرگ در جنگل» جملهای از فرانک اوکانر آوردهاند به این شرح: فرانک اوکانر در اینباره نظر میدهد که چون رمان و داستان کوتاه هر دو شدیدا برگرفته از قالبهای هنری بدوی و ابتداییاند و تا بدین مرحله، یعنی مرحله چاپ و علوم و تشخص فرد رسیدهاند، حذف آنها چندان متحمل بهنظر نمیرسد مگر آنکه البته، تمدن تودهوار موجب نابودی تمامی فرهنگ شود.
در قسمتی از داستان «نخستین اعتراف» از این کتاب میخوانیم:
رهایی از آن مخمصه، برای من واقعا بزرگ و پرارزش بود. «نورا» از پشت سر کشیش، زبانش را به طرفم دراز کرد، اما من حتی زحمت جواب دادنش را هم به خودم ندادم.
از همان لحظهای که کشیش دهانش را باز کرد، فهمیدم که از آدمهای معمولی فهمیدهتر است و وقتیکه فرصت فکر کردن پیدا کردم، دیدم که چقدر صحیح فکر میکردهام. تنها این مسئله مانده بود که آدمی که پس از هفت سال اعتراف میکند بایستی بیش از کسانی که هر هفته اعتراف میکردند مطلب داشته باشد. بهتنها چیزی که توجه داشت _ به قول خودش _ گناهان یک عمر بود. و مابقی، برایش وراجیهای پیرزنان و دختران بود _ که در اطراف جهنم، اسقف، و مزامیر توبه و استغفار دور میزد. تنها چیزی که میدانستند همینها بود. آنگاه، من به آزمایش وجدانم پرداختم و بجز آن ماجرای ناخوشایند مادربزرگم، جای ایراد دیگری در کار خود ندیدم.
بار دیگر، کشیش مرا به اعترافگاه برد و پرده را به یکسو زد، بهطوری که من توانستم او را که به درون آمد و در آن سوی پرده مشبک نشست، ببینم. گفت: «خوب حالا بگو ببینم اسمت چیست؟»
گفتم: «جاکی، پدر مقدس.»
«خوب جاکی! چه ناراحتی داری؟»
من که احساس میکردم تا سرحال است باید قال قضیه را بکنم گفتم: «پدر مقدس، من همهچیز را آماده کرده بودم که مادربزرگم را بکشم.»
چنین بهنظرم رسید که کشیش از این حرف کمی یکه خورد چون که مدتی نسبتا مدید خاموش ماند و بعد گفت: «خدا رحم کند! چه کار وحشتناکی! چه چیزی این تصمیم را در تو به وجود آورد؟»
من که دلم خیلی به حال خودم میسوخت، گفتم: «آخر او زن واقعا وحشتناکی است!»
کشیش پرسید: «راستی؟ یعنی چطور وحشتناک است؟»
گفتم: «پدر مقدس، آبجو میخورد!»
چاپ سوم این کتاب با ۴۰۸ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان عرضه شده است.
نظر شما